ماموران پاکسازی

ｐａｒｔ ｆｉｖｅ

از ساختمون خارج شدن و سریع به سمت ماشین سیاه دویدن، دیگو در عقب ماشین رو باز کرد و کازوتورا به صورت دراز کش داخل بغل کای بود و انگا که خواب بود
کای:دکتر اگنس!*خوشحال ولی جدی*
اگنس:کای! بعد چند وقت بود دوباره میبینمت... بگذریم این همونه؟! *لبخند*
کای:ها... آ.. آره خودشه *جدی*
کای سر کازوتورا رو رویه سینه اش گذاشته بود جوری که فیس کازوتورا روبه روی اگنس و دیگو بود ولی به حالت درازکش داخل ماشین( امیدوارم فهمیده باشین)
اگنس نگاهی به کازوتورا کرد نبضش رو گرفت فشار خونشو سنجید
اگنس:خب کای اینجوری یه نموره سخته! بیارینش توی اتاقم*جدی ولی با لبخند*
دیگو:من که خستم خودت بیارش*گ.شاد بیحال*
کای:تو کلا هیچکاری نکنی خسته ای ای گ.شاد دی.وث *جدی و کمی عصبی*
کای با هر قیمتی که شد کازوتورا رو براید استایل( همون مدل عروس)بلند کرد و وارد ساختمون اداری شدن کای با اسانسور اومد و دیگو و اگنس هم باهاش اومدن و وقتی رسیدن رئیس روبه روی اسانسور بود
کای:ر.. ر.. رئیس! *حول کرد*
رئیس:کای؟!ببینم این کیه؟! محموله رو تحویل پلیس دادین*لبخند ولی جدی*
کای:به لطف این دیوث ک. صکش نتونستیم گمش کردیم*پوکر فیس*
رئیس:دیگو یه بار دیگه هم گند زد موندم هیچکاری نمیکنه ولی با همون هیچکاری بازم گند میزنه*پوکر فیس و عصبی*
دیگو:اخه رئیس *ناراحت بامزه*
رئیس:خفه! بجای تو سوزوکه هاتسو رو با کای میفرستم از این به بعد تو هم بعدا یه کاری بهت میدم*عصبی*
دیگو به کل نابود شد ولی با حالت بیخیالی و یه لبخند مسخره رفت روی میل چرم قرمز رنگ لم داد
اگنس:بدو کای وقت طلاست! *لبخند*
اگنس با کفش های مشکی که وقتی روی سرامیک های مشکی اتاق بزرگ شرکت راه میرفت صدای تق تق میداد به سمت اتاقش رفت و در رو باز رد :
اگنس:بزارش روی تخت دومی *جدی*
کای هم به سمت تخت دومی اروم رفت و کازوتورا رو روی تخت گذاشت و پتوی سفی مخملی گرم و نرم رو روی بدن سرد اون کشید
اگنس:کای.... *دستکش های سفید رو دستش کرد و ماسکش رو زد* چراغ بالا سرشو روشن میکنی *جدی*
کای:هایی!( به ژاپنی میشه چشم، بله) *کمی نگران*
کای چراغ رو روشن کرد و نور زیادی داخل فیس کازوتورا افتاد، اگنس یه چشم کازوتورا رو باز کرد با انگشت اونم اروم، چشم هایش کمی قرمز بود!!
بعد هم یه ازمایش خون گرفت، چکاپ انجام داد به نوعی!
بعد دقایقی

ادامه داره....